اقا یه سوال
زنها چی اونا می تونن عاشق شوهرشون باشن؟یا اونم بده
اقا یه سوال
زنها چی اونا می تونن عاشق شوهرشون باشن؟یا اونم بده
جز خدا کیست که در سایه لطفش بخزیم....:rolleyes:
سلام و عرض ادب
وااااااااای که دیشب با دیدن این تاپیک چقدر حالم بد شد....
میگفتم آخه چرا باید دین به این نازی و مهربونی اینطوری معرفی بشه...
مونده بودم خدایا....این جناب مذنب ما حرف بی ربط تا بحال نزدن....ایشون توی سایت معرف دین خدا هستن و همه یه جورایی رو حرفشون حساب باز کردن....
خلاصه با همسرم نشستیم صحبت کردیم و به نتایج خوبی رسیدیم
آخرین نتیجه مون هم این بود که نیت خیر بود اما طرز عنوان کردن خیلی قشنگ نبود و من و دوستام حق داشتیم جبهه بگیریم و فورا بریم به جناب مذنب پی ام بدیم که آقا چرا این حرف رو زدید
عشق به همسر آری یا خیر ؟ محبّت به همسر آری یا خیر ؟
جواب : خیر .
عشق یعنی محبت قلبی از حد گذشته به کسی و محبت داشتن به افراد هم اگر حبّ قلبی باشه ، هر دو مورد ذمّ و نهی نقل و عقل هستند .
یعنی تمام این تعلیماتی که تلویزیون در مجموعه هایش مورد ارتباط مرد با همسرش و بالعکس ، میدهد و همه نسخه هایش درباره ی زندگی مشترک ، غالب و قریب به تمامش نادرست و در تضاد با تعالیم و دستورات متعالی اسلام هست .
این جمله باید بعد از تمام این توضیحات آورده میشد
نه اینکه اول این جمله را عنوان کرد و به نوعی شاید بقیه را برای جبهه گیری تحریک کرد طوری که حتی فرصت نکنی توضیح ادامه را عنوان کنی!
این تمام نقد من بود به جناب مذنب
و اما استاد بزرگوار حجت الاسلام پناهیان مقوله مورد نظر آقای مذنب را بسیار عالی و کامل توضیح میدهند و عنوان میکنند
به همکاران و کاربران گرامی توصیه میکنم تمام متن را با دقت مطالعه بفرمایند و نتیجه بگیرند.
************************************************** ****
حجت الاسلام پناهيان درباره رابطه بين زن و مرد اظهار داشت:
در بعد عاطفي رابطه بين زن و مرد اشتباه بزرگِ بين المللي به نام "عشق" رخ داده است. خدا بين زن و مرد "جاذبهاي" قرارداده و در قرآن فرموده است: "و جعل بينکم مودة و رحمه...". مودت آن است که با زبان ابراز ميشود و محبت آنچه با چشم منتقل ميشود. خدا بين ما و اهل بيت(ع) مودت را واجب کردهاست.
محبت به اهل بيت(ع) بايد ابراز شود، مثل زماني که براي امام حسين(ع) سينه ميزنيم.
خدا بين زن و مرد هم مودت قرار داده است. اين به دو معنا است. اول اينکه اگر به همديگر محبت پيدا کنند حتما به هم ابراز خواهند کرد دوم اينکه اگر رابطهاي بين زن و مرد برقرار شد بايد به هم محبتشان را ابراز کنند. در روايت داريم که زن و مرد بايد قربان صدقه يکديگر بروند. پناهيان به نامه امام(ره) به همسرشان اشاره کرد و ادامه داد: اين طور روابط از سفارشات دين اسلام است. رابطه عاطفي بين زن و مرد از جنس محبت ابراز شدني است. محبتي که بايد ابراز شود و با اين ابراز شدن تقويت شود. گاهي اوقات محبتي از جنس مخالف در دل شخص ميافتد و نميتوان کاري کرد.
اين محبت تا زماني که ابراز، تقويت و به معصيت نکشانده نشد، چيز بدي نيست. شخص نبايد به دليل وجود اين محبت خود را معصيتکار تلقي کند.
حتي در روايات داريم اگر کسي محبت شخصي در دلش افتاد و از ابراز، ميدان دادن و عشوه آمدن نابجا پرهيز کرد، در مقام شهدا وارد صحراي محشر ميشود.
محبت بين زن و مرد بايد ابراز شود اما اخيرا اين محبت با کلمهاي به نام عشق اشتباه شده است. حجتالاسلام پناهيان به معناي "عشق" در بعد عرفاني پرداخت و گفت: عشق در معناي عرفاني، خصوصا آنچه در زبان فارسي رواج پيدا کرده و معنايش عاطفهاي است که تمام دل انسان را تسخير کند. مصداقش رابطه عاطفي بين زن و مرد قرار گرفته است و عامل توليد بزرگترين نفرتها و استرسها در رابطه زن و مرد قرار گرفته است. انسان ظرفيتي دارد که در ادبيات عرفاني به آن عشق و در ادبيات قرآني "اشدُ حبً..." (شديدترين محبتها) ميگويند. اين شديدترين محبتها هيچگاه بين دو انسان به شکل معمولي و عادي شکل نميگيرد. هيچگاه ظرفيت رابطه زن و مرد در شديدترين رابطه عاطفي و عاشقي به جايي نميرسد که بالاترين درجه و هيجان محبت را ايجاد کند. بين زن و مرد ميتواند بهترين رابطهها را متصور شد اما عشق را نه!
آن عشقي که ميگويد:
به تيغام گر زند دستاش نگيرم
وگر تيرم زند منت پذيرم
عشقي که ميگويد:
گر از درت براني
گر نزد خود بخواني
رو کن به هرچه خواهي،
گل پشت و رو ندارد
اين عشق را نميتوان در رابطه بين زن و مرد متصور شد. رابطه زن و مرد در عاطفيترين شکلاش اصلا اجازه گفتن چنين چيزي را نميدهد: رو کن به هرکه خواهي گل پشت و رو ندارد. رابطه زن و مرد اين است که هر دو براي هم و با هم باشند. عشقي که ما در ادبيات فارسي داريم در رابطه بين زن و مرد امکان داشتن، وجود ندارد. در برخي از حادثهها و داستانپردازيها فداکاري وجود دارد که البته اين فداکاري ميتواند در ر ابطه بين پليسي که براي نجات دادن کودکي اقدام ميکند و جانش را به خطر مياندازد هم وجود داشته باشد.
عشق غربي يا توهم عاشقي!
کلمه عشق آسيبهاي زيادي به رابطه بين زن و مرد زده است. ابتدا بايد از اين قضيه آسيبزدايي کرد. اين آسيب هم نقشه صهيونيستها است. در فرهنگ مسيحيت و جوامع ديگر اين وضعيت را پديد آورند که مفهوم عشق و عاليترين نوع عاطفه را در رابطه بين زن و مرد ديده و تجلي كه خلاصه آنهم در رابطه جنسي باشد.
اولين اثر مخرب آن ( که اگر در ابطه بين زن و مرد بالاترين عاطفه را انتظار داشته باشي) اين است كه در مقام برقراري ارتباط دچار اشتباه ميشويم
بسياري از افراد رابطه عاطفي بين زن و مرد را محل ارضاء کمبودهاي عاطفي خود ميدانند. من در مقام مشاوره مواجه شدم با جوانهايي که از همسر يا دوست خود انتظاراتي دارند که ناشي از کمبودهاي عاطفيشان در خانواده است. اين بحران آفرين است، در مقام انتخاب دچار انتخابهاي عجولانه ميشوند، کسي را انتخاب ميکنند که حتي مورد پسندش هم نيست.
به خاطر کمبود عاطفهاي که دارد اولين جرقههاي عاطفي، آتشي در جاناش مياندازد که منجر به انتخاب نادرست ميشود. دومين عارضه اين است كه اولين جرقههاي نامرادي منجر به ايجاد تنفر ميشود. مثل مردهايي که رابطههاي عاطفي با زنها برقرار ميکنند و بعد او را به دور مياندازند. وي در ادامه علت سرد شدن رابطه بين زن و مرد سرد در خانوادههاي مذهبي و بالا بودن آمار بالاي طلاق در كشور را اينطور عنوان كرد: آنها از يکديگر، بدون دليل، انتظار عشق را دارند.
زن و مرد بايد به همديگر وفادار باشند، براي هم گرم شوند و دللرزه بگيرند. اگر عشق يعني شديدترين محبتي که قلب انسان را احاطه ميکند، پس بايد براي عشق کلمه ديگري پيدا کرد تا زن و مرد وجودشان با يک عشق مشترک گرم شود. که عالي ترين نوع ارتباط اين است؛ هر دو چيزي را دوست داشته باشند که در حد پرستش به آن عشق بورزند. آيا اين دو عيب يکديگر را تا آخر عمر خواهند ديد؟ آيا از هم جدا خواهند شد؟ دومين آفت تصور اشتباه در رابطه عاطفي و عشق قرار دادن اين رابطه، اين است که توقعات زن و مرد از يکديگر زياد شده و زود هم از يکديگر متنفر و حتي بدون دعوا از هم جدا ميشوند.
با تعابيري چون: رابطه من با تو سرد شده است، براي هم عادي شدهايم... چون برايش عادي شده بزرگترين اشتباه را انجام داده است. زيرا او براي هيجاني که با عشق اشتباه گرفته شده با او ارتباط برقرار کرده است.
در يک ازدواج و رابطه عاطفي متعادل، بين زن و مردي که کمبود محبت ندارند، جايگاه عشق را اشتباهي نگرفته اند، انتظار نابجا از عاطفه يکديگر ندارند، مشاهده ميشود كه آندو چقدر زيبا به همديگر محبت دارند و از اين محبت لذت ميبرند و مايه آرامش همديگر هستند. زن و مردي که در عين محبتي که به هم دارند نميگويند: يا همه يا هيچ، يا عشق مرا تامين ميکني يا از کوچکترين عيبهاي تو نميگذرم، يا بيعيب هم باشي از تو تنفر پيدا خواهم کرد! اين شيوه آدمهايي است که کمبود محبت دارند.
حجتالاسلام پناهيان مخربترين جريان را در رابطه زن و مرد فرهنگ منحط غربي دانست و ادامه داد: ببينيد در غرب چيزي از عشق باقي مانده است؟ چرا در غرب همجنس گرايي بازار پيدا ميکند، زندگي سرد و توام با تنهايي شده، ازدواج و رابطه همسري در حد نياز مادي پايين آمده است. آنها که بيشتر از هر کسي دم از عشق ميزدند پس چرا عشق بينشان رواج پيدا نکرد!
بايد قبل از ازدواج کمبود محبتها را سامان داد وگرنه با ذرهاي محبت خيلي داغ ميشوي و وقتي تازگياش که از بين برود يخ ميکني که در هر دو صورت ايجاد بحران ميکند. زنها در با اين قضيه مسلطتر برخورد ميکنند. چون در خانه بيشتر محبت ميبينند و بايد هم اين طور باشد. رابطه عاطفي بين زن و مرد را بايد معقول نگاه کرد.
شعار برابري زن با مرد، آغاز انحراف
پناهيان در بخش ديگري از سخنان خود تصريح با بيان جملات بالا درباره نياز جنسي ادامه داد: چرا اصرار ميکنم نگاه به نياز جنسي بايد يک نگاه متعادل باشد؟ خوب همانطور که نتوانستم خود نياز جنسي را کاملا تشريح کنم، نميتوانم دليل اين را بگويم که اين نگاه چرا بايد متعادل و معقول باشد. جزئيات نياز جنسي آقايان و خانمها در چه مقولهاي است؟ چه کسي مديريت ميکند؟ مديريت توسط خانمها به چه شکلي است؟ مديريت آقايان به چه شکلي است و بايد درست برخورد شود... بدتر آن است که درباره رابطه عاطفي زياده گويي کنيم و آن را آميخته کنيم با معصيتي که نامش نياز جنسي است، نتيجه چه خواهد شد؟ انسانها را گروه گروه بي دين ميکند. انسان دچار معصيت و گناه زدگي خواهد شد.
وي در رابطه بين زن و مرد به عنوان همسر، که الگوي رابطهاي است که در بقيه روابط هم قابل رويت است به اختلاف بين زن و مرد اشاره كرد و افزود: وقتي ميخواهيد اين رابطه را در مقام ازدواج يا "هرگونه رابطهاي" تعريف کنيد اول به اختلافهاي زن و مرد در مقام ارتباط توجه کنيد. به اين اختلاف که توجه شد کليد طلايي دستتان ميآيد که با آن در ازدواج و تربيت کودک بسيار موفق خواهيد شد. بالاترين بهره را از ازدواج خواهيد برد و به زيباترين شکل نياز جنسي در اين رابطه برطرف و رابطه عاطفي در آن، تامين خواهد شد.
اين کليد طلايي را با تمام جسارت عرض خواهم کرد، كليدي كه فرهنگ غرب سعي کرده آن را دفن کند و اين همه بدبختي را بوجود آورد. مسلمانها هم گاهي اوقات مرعوب فرهنگ غرب، اين اختلاف بين زن و مرد(كليد طلايي) را پنهان ميکنند، به بهانه مساوات بين آندو. ارزش زن و مرد با هم برابر است اما هرکدام نيازهاي متفاوتي دارند. نياز را پنهان ميکنند که بگويند اسلام بين زن و مرد فرقي قائل نيست! نتيجهاش اين ميشود که بسياري از احکام ديني را نميتوانيد تبيين کني. بچهها هم در خانهاي که اين کليد طلايي وجود ندارد، بد تربيت ميشوند. اين کليد طلايي اگر قفل ارتباط بين زن و مرد را باز نکند، ميتوان آثارش را در بچهها ملاحظه کرد. اين کليد اگر نباشد بيديني رواج پيدا ميکند و انسانها دچار کمبود محبت ميشوند.
حرکت بر مبناي کليد
رابطه بين زن و مرد (ابعاد عرفاني آن را کنار ميگذاريم) مگر نبايد نياز عاطفي و مادي را برطرف کند؟ اگر اين کليد نباشد اين نيازها به خوبي برطرف نخواهد شد. مردها بعد از ازدواج هرزگي و زنها بعد از ازدواج(درصورت نجابت) دچار بيماريهاي اعصاب و روان خواهند شد.
وقتي زن و مرد در قاعده اين کليد طلايي حرکت نکنند دچار اين مشکلات خواهند شد.
در بخش اول اشاره شد که اين رابطه ابعاد عرفاني دارد که بايد به آن فکر کرد. گفتيم دو بعد مادي و عاطفي هم دارد. در بعد مادي(جنسي) مبالغه شده در معصيت تلقي کردن اين نياز. جرئت نميكنم برخي امور را بازگو كنم(!).
برطرف کردن نياز جنسي در برخي شرايط و موارد (كه توضيح نميدهم) ثوابي دارد كه در خوردن و آشاميدن نيست. در بعد مادي رابطه زن و مرد نگاه افرطي معصيتگونه كه به آن ميشود، بايد تعديل شود. در بعد عاطفي نيز افراط و زياده رويهايي كه ناشي از كمبود محبت است بايد برطرف شود تا رابطهاي معقول شكل گيرد. براي ايجاد اين رابطه معقول بايد به كليد طلايي توجه شود.
فرماندهان حقوقي و فرماندهان عاطفي
اين كليد در انواع و اقسام ارتباطها كاربرد دارد كه توضيح آن بماند. اما در باب ازدواج و گفتگوي قبل از آن كاربرد فراواني دارد. مرد از زن چه انتظاري و زن از مرد چه انتظاري دارد؟
پاسخ به اين سوال يكسان نيست. نميتوان گفت مرد از زن انتظار دارد كه زن او را دوست داشته باشد و بعد بگوييم زن از مرد انتظار دارد كه او را دوست داشته باشد. اگر بخواهيم دقيق توضيح دهيم مردان بايد به فطرت خود دقت داشته باشند، خانمها هم همينطور.
زن دوست دارد توسط يك مرد مورد "محبت" قرار گيرد. محبتي كه قلبش به آن مطمئن باشد. نتيجه اين محبت هم چيزي جز نوازش نيست. ولي مرد از زن انتظار دارد مورد "اطاعت صميمانه" قرار گيرد.
در اينصورت، مردي كه فرمانده حقوقي است و زني كه فرمانده عاطفي، در كنار همديگر به تعادل ميرسند. مادر به فرزندان بايد بگويد: از پدر خود اطاعت كنيد. تا عاليترين تعادل در اين خانواده شكل گيرد. فرزندان بدون تربيت و تعليمات مذهبي خاص، به متعادلترين وضعيت و اوج خلاقيت و شكوفايي ميرسند. در مقابل پدر بايد به بچهها بگويد: به مادر محبت كنيد. پدر بگويد مبادا دل مادر بشكند و مادر بگويد مبادا غرور پدر بشكند.
اينها تعابير مختلف كليد طلايي است. زن بايد غرور مرد را حفظ كند و مرد عاطفه زن را. گاهي اوقات زنها در مديريت بسيار هوشمندتر هستند. مثل پادشاهان قديم كه وزير هوشمندشان به خوبي ميدانست چطور اقتدار پادشاه را حفظ و او را مديريت ميكنند. زن زيرك؛ زني است كه اگر خواست مردش را اداره كند او را در موقعيتي از سلطنت قرار دهد.
زن ريحانهاي است كه نبايد دلش را شكست
زن دو نقش را براي مرد بازي ميكند، مرد هم دو نقش براي زن. اينها تعابيري از همان كليد طلايي است. زن در ارتباطش با مرد گاهي حكم مادر اين پسر را دارد و گاهي حكم دختر اين پدر. هم در رابطه همسري هم در رابطههاي آزاد. اگر غير اين دو باشد از طبيعت خود خارج و دچار بحران هستند و از زندگي لذت نميبرند. گاه زن دوست دارد مثل مادر، نوازشگر مردي باشد كه حتي از خودش مسنتر است. بسياري از اوقات ديده شده دختري بيشتر از آنكه تشنه محبت پسري باشد به خاطر دلرحمي با او ارتباط برقرار كرده، تقاضاي محبت پسر را ديده و حس مادري و زنانهاش جوشيده است( اينكه در محدوده شرع اين عمل فساد است يانه، بحث ديگري است). البته مردها نبايد رندي كرده و از حس مادري دخترها سوء استفاده كنند!
گاهي هم همين زن دوست دارد براي مرد دختري باشد و او را جاي پدر خود ببيند. پدري كه دختر را مورد نوازش و محبت خود قرار ميدهد. اصلا رابطه زن و مرد را نميتوان مساوي تلقي كرد! برعكس اين رابطه براي مرد صادق است. گاهي مرد دوست دارد مانند پدري كه دختر را اداره ميكند فرمان دهد و گاهي مثل پسري تمناي محبت و نوازش از مادر را دارد.
پدر و پسر هر دو بايد غرورشان حفظ شود. هيچ مادري حق ندارد طوري به پسرش محبت كند كه غرورش شكسته شود و هيچ پدري حق ندارد دل دختر خود را بشكند. پيامبر اكرم(ص) سفارش فرمودند به دختران خود بيش از پسران محبت كنيد. زن نياز به اين عاطفه دارد.
فلسفه بسياري از احكام جاري بين زن و مرد كه در آن تبعيض ميبينيد همين قاعده است:" زن از مرد عاطفه ميخواهد و مرد از زن اطاعت". اين رابطه قطع شده است و زن و مرد بصورت مساوي به هم علاقه دارند!
رابطه بسيار شكننده، گيج كننده و دروغي. در سريالها هم به وفور ديده ميشود كه زني جلوي ميليونها بيننده غرور مردي را ميشكند. دعواي نمكي بين زن و مرد اصلا بد نيست اما رسانه بايد دعواهاي زيبا نشان دهد. دل زن نبايد شكسته شود، غرور مرد همينطور.
حكم مو و شانه را دارد. شانه سخت است و مو نرم. اما شانه شيارهايي دارد كه تعامل بين شانه و مو را هنگام شانه كردن برقرار ميكند.
كليد طلايي اين است كه مرد در مقام مرد بودن بداند زن از او چه ميخواهد، زن در مقام زن بودن هم همينطور.
خانمها بدانند راهي كه مردها به زنها ظلم نكنند اين نيست كه به او بگويند رئيس نباش، به آنها بگويند رئيس باش و وقتي او خود را در موقعيت رياست ديد ظلم نخواهد كرد وگرنه اگر مرد رئيس زن نباشد و ذليل او باشد، نه تنها ظلم خواهد كرد بلكه خيانت هم ميكند. چاره اينكه زني حق خود را از مردي بگيرد(عاطفه و دل او را) اين نيست كه زن بر مرد سيطره داشته باشد. نميگويم رئيس زن باشد يا مرد. يك نوع رياست براي زن است و يك نوع ديگر براي مرد. رياست حقوقي كه كارش با فرماندهي و اطاعت سامان پيدا ميكند براي مرد، و رياست عاطفي كه مرد بايد تمام عمر مواظب باشد كه مبادا دل همسر خود را بشكند را به زن.
مرد نبايد بنشيند با زن مذاكره كند، بايد ببيند از چه چيز دلش ميشكند و از آن پرهيز كند. نبايد از گل نازكتر به زن گفت و او را ريحانهاي تلقي كرد كه بايد لطافت روحي او حفظ شود، در عين حال زن غيرت و محكمي مرد را هم ميخواهد. اميدوارم از كليد طلايي رابطه زن و مرد(توجه به اختلافات بين اين دو) بهره برده و البته از آن سوء استفاده نكنيد.
حجت الاسلام عليرضا پناهيان در پايان سخنان خود زنها را از اطاعتهاي بي چون و چرا و نابجا نهي و تصريح كرد: توجه خانمها را به سودجويي در جامعه جلب ميكنم كه تنها يك شيرمرد ـ مقام معظم رهبري ـ به آن اعتراض كرد؛ آنهم منشي شدن زنها در ادارات است. با اين تفكر كه زن اطاعتپذير است. زن يك "اطاعتهايي" (نه اطاعت مطلق) را دوست دارد از مرد داشته باشد و از اين طريق ارضا ميشود اما همين زن كه استعداد بعضي اطاعتها را راحتتر دارد، در ادارات مورد سودجويي قرار گرفته و وقتي به خانه ميرود به او ميگويند: از مرد خود اطاعت نكن! پررو ميشود...
به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!
بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .
بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک یا موالای المظلوم
آجرک الله یا مولای
سلام علیکم ، أعظم الله اُجورکم
أیام عزای أبی عبدالله (علیه السلام) رو تسلیت عرض میکنم .
از جناب مدیر بزرگوار خادم الشهداء سپاسگزارم بابت این مطلبشان .
این حقیر هم از همه عزیزان خواستارم به این فرمایشات جناب استاد حاج آقا پناهیان توجه بفرمایند .
التماس دعا
یا أبانا یاصاحب الزمان إستغفرلنا ذنوبنا إنّا کنّا من الخاطئین
بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است
با سلام
دوستان سندی بابت این مطلبی که مینویسم ندارم ولی جائی خوندم که یه روز یه گنجشک پیش حضرت سلیمان(علی نبینا و آله و علیه السلام) میره و شکایت میکنه که علیرغم علاقه ای که به هسرش داره همسرش بهش بی توجهی میکنه حضرت سلیمان(ع) از همسرش دلیل بی مهریش رو میپرسن و اون گنجشک میگه همسر من در عشقش صادق نیست آخه اون یه گنجشکه دیگه رو دوست داره مگه توی یه دل محبت چند نفر جا میشه؟
ادامه این مطلب نوشته بود که:
حضرت سلیمان بعد از شنیدن این حرف گنجشک فرمود:
"خداوندا دل سلیمان رو از عشق جز خودت خالی کن"
شاید منظور پست اول جناب مذنب این بوده که عشقی که در تضاد با عشق الهی باشه و انسان رو از یاد خدا دور کنه مورد مذمته.
نه تنها عشق و محبت به همسر بلکه هر محبت دیگه ای مشمول این قاعده میشه.
مثل حب دنیا که اگه به دور از مسیر الهی باشه نا پسنده ولی اگه وسیله ای برای رسیدن به خدا باشه پسندیده است
البته من قصد بی ادبی نداشتم قطعا همه شما به این مسایل آگاهید اینا رو نوشتم شاید یه تلنگری واسه خودم باشه.
............
ویرایش توسط clc : 12-05-2014 در ساعت 19:41
سلام
بیشتر اختلافات و مشکلات ما انسانها اینه که گاهی معنای کلماتو همدیگه رو درک نمیکنیم
شاید بعضی ها فکر میکنن اگر عشق نباشه پس لابد یا بی توجهی هست یا نفرت.بنده اینجور حس میکنم که نه.عشق فقط باید به خدا باشه.تنها کسی که سزاوار عشقه خداست و بس
موده ورحمت فکر میکنم واژه هایی بسیار بهتری از عشق هستن
Give GOD your skull
اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست
امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه
{محتواي مخفي}
با سلام ، عشق به همسر چنانچه در راستای هدف اصلی که عشق خالق است و مطلق است ستودنی است و به نظر من هیچ اشکالس ندارد
اولا تشکر میکنم از کاربر محترم خادم الشهدا اگه من میام میگم آقا حدیث نداریم در مورد عشق و اگر هست بفرمایید برای این چیزا هست
آخه بعضی از عزیزان به من خرده گرفتند و ناراحت شدند که چرا برای هر چیزی شما حدیث و روایت میخواهی
ثانیا خب من هم اشاره کردم کلمه عشق توی ادبیات عرفانی ما وارد دین شده وجایی کلمه عشق توی دین ما نداره
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)